همه مردم عاشق داستانها هستن؛ چه توی کتاب، چه توی فیلم و چه توی فضای دیجیتال.
هر سال حدود ۲.۲ میلیارد کتاب توی دنیا فروخته میشه. داستانها میتونن به بلندی یه رمان مثل «هری پاتر» باشن (مثلاً جلد پنجمش بیش از ۷۶۰ صفحه هست!) یا کوتاه و جمعوجور، مثل یه تبلیغ دیجیتال سیثانیهای.
برای برندهایی که تو بازار شلوغ و پر رقابت امروز میخوان دیده بشن، داستانگویی دیجیتال یه تکنیک تبلیغاتی قدرتمنده. البته که اجرای درستش نیاز به مهارت داره.
با رویکرد تکنولوژیمحور در داستانگویی، میتونی حضوری متفاوت و خاص برای برندت بسازی و مخاطب هدفت رو تحت تأثیر قرار بدی.
اما اول از همه، مثل هر داستان خوب دیگهای، باید از اول شروع کنیم.
داستانگویی، همون هنر قدیمی روایت و انتقال احساسات و تجربیاته که بین فرهنگها و نسلهای مختلف مشترکه. داستانگویی دیجیتال هم در اصل همون کارو میکنه، حتی اگه شکل و قیافش با داستانگویی سنتی فرق داشته باشه.
یه لحظه فکر کن به آخرین استوری اینستاگرام باشگاه یوگای موردعلاقت. یا تبلیغهای تلویزیونی معروفی که تو پربینندهترین برنامهها مثل ویژهبرنامههای عید یا مسابقات فوتبال مهم پخش میشن، و برندها تو کمتر از دو دقیقه داستانشون رو به جذابترین شکل ممکن روایت میکنن. درسته که بودجهی یه تبلیغ اینستاگرام با تبلیغ تو این برنامههای پرهزینه زمین تا آسمون فرق داره، اما هر دوی اینا به نوعی داستانگویی دیجیتالن و تأثیر خیلی زیادی روی آگاهی از برند دارن.
پیشرفتهای تکنولوژی، داستانگویی دیجیتال رو به تجربهای جذابتر، تعاملیتر و قابلاندازهگیریتر تبدیل کرده. برندها الان فرصت دارن که با شناخت علاقههای مخاطبشون، داستانهایی بگن که ارتباطی عمیقتر و واقعیتر بینشون بسازه.
این کار چطوری اتفاق میوفته؟ توی داستانگویی دیجیتال، هنر و علم دست به دست هم میدن – یعنی خلاقیت رو با داده ترکیب میکنن؛ به این فرآیند میگیم «طراحی دادهمحور».
دنیای امروز دنیای دادهها و اطلاعاته. ما هر روز با حجم عظیمی از محتواها، تبلیغات و پیامهای مختلف مواجه میشیم. ولی تو این سیل اطلاعات، اونچیزی که واقعاً توی ذهن مخاطب باقی میمونه، داستانها هستن. داستانگویی دیجیتال، یعنی همون هنر روایت یک داستان جذاب از طریق ابزارهای دیجیتال، به برندها کمک میکنه تا فراتر از تبلیغات خشک و مستقیم برن و ارتباطی عمیقتر با مخاطب ایجاد کنن.
داستانگویی از دیرباز بخش جداییناپذیر از فرهنگ بشری بوده. از قصههای شبانه گرفته تا حکایتهای کهن، همیشه داستانها بودن که ارزشها، تجربهها و حس مشترک ما رو منتقل کردن. اما حالا توی دنیای دیجیتال، این داستانها به یک ابزار قدرتمند برای برندها تبدیل شدن. چرا؟ چون مخاطب امروزی دنبال چیزی بیشتر از یک تبلیغ سادهست؛ دنبال حس مشترک، تجربه و داستانیه که بتونه باهاش همدلی کنه.
برندها با داستانگویی دیجیتال میتونن:
شاید برات جالب باشه بدونی که انسانها به صورت طبیعی به داستانها علاقه دارن. مغز ما طوری طراحی شده که وقتی داستان میشنوه، همه حواسش رو به کار میگیره و به جزئیات بیشتری توجه میکنه. این همون چیزیه که باعث میشه افراد داستانها رو بهتر به یاد بیارن و بیشتر باهاشون همدلی کنن.
برای مثال، تحقیقات نشون داده وقتی افراد داستانی رو میشنون که توش به تجربههای واقعی و انسانی پرداخته میشه، مغزشون هورمونهایی مثل اوکسیتوسین ترشح میکنه. این هورمونها باعث ایجاد حس همدلی و پیوند عاطفی میشن. به همین دلیله که وقتی داستانی از یک برند میشنویم که در مورد چالشها، تلاشها و موفقیتهاش حرف میزنه، ما نهتنها برند رو میپذیریم، بلکه حس نزدیکی بیشتری بهش پیدا میکنیم.
خلق داستانی که توی فضای آنلاین بهیادماندنی باشه و بتونه مخاطب رو جذب کنه، نیازمند رعایت اصول و تکنیکهای خاصیه. هر داستان دیجیتالی موفق، ویژگیهایی داره که باعث میشه در ذهن مخاطب باقی بمونه و ارتباط عاطفی خاصی بین برند و مخاطب شکل بگیره. تو این بخش، میخوایم ببینیم یه داستان ماندگار چه ویژگیهایی داره و برندها چطور میتونن از این اصول برای داستانگویی دیجیتال خودشون بهره ببرن.
برای ساختن یک داستان دیجیتال موفق و تاثیرگذار، باید به عناصر کلیدی اون توجه کرد. این عناصر در واقع استخوانبندی داستان رو تشکیل میدن و کمک میکنن که پیام برند به درستی منتقل بشه. بیاین نگاهی به این عناصر کلیدی بندازیم:
خلاقیت و اصالت از جمله ویژگیهای اساسی داستانهای ماندگار هستن. خلاقیت باعث میشه که داستان خاص و متفاوت به نظر بیاد، و اصالت کمک میکنه که مخاطب داستان رو باور کنه و ارتباط عمیقتری با اون برقرار کنه. برای خلق داستانی که هم خلاقانه باشه و هم اصیل، برندها باید:
وقتی یه داستان اصالت داشته باشه و در عین حال به شکل خلاقانهای ارائه بشه، تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطب داره. برندها با ترکیب خلاقیت و اصالت میتونن:
داستانگویی دیجیتال در فضای آنلاین امروزی نهتنها به خلق داستانهای جذاب نیاز داره، بلکه باید به شیوهای ارائه بشه که مخاطب از لحظه ورود تا پایان داستان درگیر بشه. تکنیکهای زیر به برندها کمک میکنه تا داستانهای ماندگاری بسازن که بهخوبی با مخاطبهاشون ارتباط برقرار کنه.
امروزه ابزارهای مختلفی در دسترس برندها هست که میتونن از اونها برای تقویت داستان خودشون استفاده کنن. هر نوع رسانه دیجیتال مثل ویدیو، تصاویر، وبلاگ، پادکست و اینفوگرافیک، ویژگیهای خاص خودش رو داره که میتونه به داستانگویی کمک کنه. در ادامه، به روشهای مختلفی که برندها میتونن از این ابزارها استفاده کنن، میپردازیم:
در دنیای دیجیتال، یه داستان برای همه مناسب نیست. برندها باید بتونن داستانهاشون رو برای گروههای مختلف مخاطب شخصیسازی کنن. شخصیسازی به این معناست که برندها به نیازها، علایق و تجربیات مخاطب توجه کنن و داستان رو به شیوهای تعریف کنن که برای اون گروه از مخاطبها جالب و مرتبط باشه.
چند نکته برای شخصیسازی داستانها:
استفاده از فناوریهای نوین میتونه داستانگویی دیجیتال رو به یک تجربه تعاملی و ماندگار تبدیل کنه. ابزارهایی مثل واقعیت افزوده (AR)، واقعیت مجازی (VR)، و تعاملات تعاملی آنلاین، به برندها این امکان رو میده که داستانها رو به شکلی ارائه بدن که مخاطب نهتنها بشنوه و ببینه، بلکه تجربه کنه.
محتوای تولیدشده توسط کاربر یا همون UGC، یعنی وقتی مخاطبهای برند خودشون داستانهایی رو ایجاد میکنن و در مورد تجربههاشون با محصول یا خدمات برند به اشتراک میذارن. این نوع محتوا میتونه به برندها کمک کنه که بهطور طبیعی و از طریق داستانهایی که مخاطبها تعریف میکنن، خودشون رو معرفی کنن.
مثلاً:
در دنیای امروز، برندهای زیادی تونستن با استفاده از داستانگویی دیجیتال، تجربهای متفاوت و بهیادماندنی برای مخاطبانشون بسازن. این برندها با بهکارگیری اصول و تکنیکهای داستانگویی دیجیتال، نهتنها تونستن توجه مخاطب رو جلب کنن، بلکه حس وفاداری و اعتماد رو هم در اونها ایجاد کنن. در این بخش، به بررسی چند برند موفق و راهکارهایی که اونها برای داستانگویی دیجیتال استفاده کردن میپردازیم.
کوکاکولا یکی از برندهایی که بهخوبی تونسته داستانگویی دیجیتال رو به ابزاری برای ایجاد احساس شادی و ارتباط تبدیل کنه. این برند سالهاست که از داستانهای کوتاه و پیامهای احساسی برای جذب مخاطبان استفاده میکنه. یکی از معروفترین کمپینهای کوکاکولا، کمپین «اشتراک شادی» بود. در این کمپین، کوکاکولا با قرار دادن نامهای مختلف روی بطریهای نوشابه، مردم رو تشویق کرد تا این بطریها رو با عزیزانشون به اشتراک بذارن.
چرا موفق شد؟
برند نایک همیشه در داستانگویی دیجیتال به طور فوقالعادهای عمل کرده. نایک به خوبی میدونه که برای برقراری ارتباط با مخاطبهاش، باید از داستانهایی استفاده کنه که حس انگیزه، پشتکار و موفقیت رو بهشون منتقل کنه. یکی از موفقترین کمپینهای نایک، کمپین «فقط انجامش بده» یا همون «Just Do It» هست. این کمپین از داستانهایی واقعی از ورزشکاران حرفهای و آماتور استفاده کرد تا به مخاطبانش بگه که هیچ چیزی غیرممکن نیست.
چرا موفق شد؟
اپل از جمله برندهاییه که همیشه در داستانگویی دیجیتال سعی کرده تا پیام خودش رو حول محور نوآوری و تغییر شکل بده. اپل خودش رو بهعنوان برندی معرفی کرده که فراتر از یک شرکت تکنولوژیه؛ برندی که به نوآوری و ایجاد تغییر در زندگی کاربران اعتقاد داره. یکی از معروفترین کمپینهای اپل، کمپین «متفاوت فکر کن» یا همون «Think Different» هست.
چرا موفق شد؟
Airbnb یکی از برندهاییه که با داستانگویی دیجیتال تونسته مفهوم جدیدی از سفر و ارتباطات انسانی ایجاد کنه. این برند در کمپینهاش داستانهای واقعی از میزبانها و مسافرانی که تجربههای منحصربهفردی از اقامت در خانههای مختلف داشتن رو به اشتراک میذاره. این داستانها به مخاطب کمک میکنه تا حس کنه که با Airbnb میتونه بهجای تجربه یه سفر معمولی، به یک ماجراجویی واقعی و انسانی بپردازه.
چرا موفق شد؟
در هر کدوم از مثالهای بالا، برندها با استفاده از عناصری مثل اصالت، الهامبخش بودن، و ارتباط انسانی تونستن داستانهایی ماندگار و تاثیرگذار بسازن. این برندها تونستن با روایت داستانهایی که احساسات و ارزشهای مخاطب رو منعکس میکنن، برند خودشون رو به بخش مهمی از زندگی و ذهن مخاطبان تبدیل کنن.
هر کدوم از این برندها با استفاده از تکنیکهای خاص داستانگویی تونستن تجربههای متفاوتی خلق کنن. برندهای دیگه میتونن از این نمونهها درسهایی بگیرن مثل:
در دنیای امروز، شبکههای اجتماعی نقش اساسی در داستانگویی دیجیتال برندها دارن. این پلتفرمها فضایی رو فراهم میکنن که برندها میتونن در قالبهای مختلف، داستان خودشون رو به مخاطبان منتقل کنن، تعامل واقعی با اونها داشته باشن و به شکلی مستقیم و آنی، بازخورد بگیرن. هر شبکه اجتماعی خصوصیات خاصی داره که میتونه برای داستانگویی دیجیتال مؤثر باشه. حالا بیاین ببینیم چطور میشه از این بسترها به بهترین نحو استفاده کرد.
هر پلتفرم اجتماعی ویژگیهای خاص خودش رو داره و میتونه برای نوع خاصی از محتوا و داستانگویی دیجیتال مناسب باشه. در ادامه، به بررسی نحوه استفاده از پلتفرمهای محبوب برای داستانگویی دیجیتال میپردازیم:
○ استفاده از استوریها: استوریها به برندها این امکان رو میدن که پشت صحنهها و لحظات واقعی رو به مخاطبان نشون بدن، که این خودش حس نزدیکی و اصالت بیشتری رو ایجاد میکنه.
○ هایلایتها: برندها میتونن داستانهای مهم و خاطرهانگیز خودشون رو در بخش هایلایتها نگه دارن تا برای همیشه در دسترس مخاطب باشه و مخاطب در هر زمانی به اونها دسترسی داشته باشه.
○ داستانهای سریالی: بعضی از برندها با استفاده از توییتهای پشت سر هم، داستانهای سریالی تعریف میکنن. این نوع داستانها مخاطب رو درگیر میکنه و باعث میشه بهطور منظم منتظر ادامه داستان باشه.
○ پاسخ به نظرات مخاطب: یکی از قابلیتهای مهم توییتر، امکان تعامل و پاسخدهی سریع به مخاطبانه. برندها میتونن با پاسخ دادن به سوالات و نظرات مخاطبها، داستان خودشون رو تکمیل کنن و به مخاطبان نشون بدن که به بازخوردهای اونها اهمیت میدن.
○ اشتراکگذاری تجربهها: برندها میتونن داستانهایی از موفقیتها و چالشهای کسبوکارشون رو با دیگر حرفهایها و مشتریان به اشتراک بذارن.
○ محتوای الهامبخش: لینکدین فضای مناسبی برای به اشتراک گذاشتن محتوای انگیزشی و الهامبخش درباره رشد، توسعه فردی و تیمی، و تجربههای کسبوکاره.
○ چالشها و ترندهای تیکتاک: برندها میتونن با پیوستن به چالشهای محبوب یا ایجاد چالشهای جدید، داستان برندشون رو به شکل سرگرمکنندهتری به مخاطب معرفی کنن.
○ محتوای خلاقانه و کوتاه: در تیکتاک، محتوا باید کوتاه و خلاقانه باشه تا بتونه مخاطب رو بهسرعت جذب کنه و پیام رو بهش منتقل کنه.
یکی از موثرترین روشهای داستانگویی دیجیتال، استفاده از محتوای تولیدشده توسط کاربرانه. این نوع محتوا که توسط خود کاربران ساخته و منتشر میشه، به برند کمک میکنه تا داستان خودش رو به شکلی طبیعیتر و قابلباورتر گسترش بده. چند روش موثر برای استفاده از UGC:
یکی از قابلیتهای منحصربهفرد شبکههای اجتماعی، امکان داستانگویی زنده و تعاملیه. برندها میتونن از قابلیتهای پخش زنده برای ارتباط مستقیم با مخاطبان استفاده کنن و داستان خودشون رو در قالب گفتگو و تعامل زنده تعریف کنن.
چند مثال از داستانگویی زنده:
درسته که داستانگویی دیجیتال میتونه ابزار فوقالعادهای برای ایجاد ارتباط با مخاطب و ماندگار کردن برند در ذهن اون باشه، اما مسیر رسیدن به این هدف، همیشه هموار نیست. برندها در مسیر داستانگویی دیجیتال با چالشهای مختلفی روبرو هستن و در عین حال، فرصتهای زیادی هم پیش روشون قرار داره که اگه از اونها بهخوبی استفاده کنن، میتونن تجربهای منحصر بهفرد و تاثیرگذار برای مخاطبانشون بسازن.
بهترین روش اینه که اول از همه، شناخت دقیقی از مخاطب هدفت داشته باشی. بدونی مخاطب تو کیه، به چه چیزهایی علاقه داره و چه نیازها و دغدغههایی داره. بعد از شناخت مخاطب، میتونی یه داستانی بسازی که با ارزشها و نیازهای اونها هماهنگ باشه. لازم نیست داستان خیلی پیچیده باشه؛ میتونی از داستانهای واقعی مشتریان، یا تجربههای داخلی برندت شروع کنی و به مرور این داستانها رو کاملتر کنی.
نوع داستانی که برای برندت مناسب باشه، بستگی به هویت برند، ارزشها و محصول یا خدماتی که ارائه میدی داره. مثلاً اگه برندت در حوزه محصولات ورزشی فعالیت میکنه، داستانهایی درباره انگیزه، پشتکار و موفقیت میتونه برای مخاطب جذاب باشه. همچنین، استفاده از تستهای روانشناسی مخاطب و تحلیل دادهها هم میتونه بهت کمک کنه تا نوع داستان مناسب رو بهتر تشخیص بدی.
برای اندازهگیری اثربخشی داستانگویی دیجیتال، میتونی از معیارهایی مثل میزان تعامل مخاطبان (لایک، کامنت، اشتراکگذاری)، نرخ تبدیل (میزان خرید یا عضویت)، نرخ بازدید صفحات، و همچنین بازخوردهای کیفی استفاده کنی. ابزارهای آنالیز شبکههای اجتماعی و گوگل آنالیتیکس هم میتونن کمک بزرگی برای اندازهگیری اثربخشی کمپینها و داستانهات باشن.
ابزارهای زیادی وجود دارن که میتونی ازشون برای داستانگویی دیجیتال استفاده کنی. برای مثال:
محتوای تولیدشده توسط کاربران یا همون UGC میتونه داستان برندت رو واقعیتر و باورپذیرتر کنه. میتونی با راهاندازی کمپینهای هشتگمحور، مخاطبانت رو تشویق کنی که تجربههاشون رو با برندت به اشتراک بذارن. همچنین، میتونی بهترین محتواهای تولیدشده توسط کاربران رو بازنشر بدی و از این طریق، هم به مخاطبانت احترام بذاری و هم داستان برندت رو به شکل طبیعی و موثر گسترش بدی.
بستگی به برند و مخاطبانت داره، ولی میتونی به موضوعاتی مثل تاریخچه برند، چالشها و موفقیتهای برند، داستانهای واقعی مشتریان، تجربههای کارکنان و پشت صحنه تولید محصولات بپردازی. این موضوعات به مخاطب کمک میکنن که برندت رو بهتر بشناسه و ارتباط عمیقتری باهاش برقرار کنه.
داستانگویی دیجیتال به برندها این امکان رو میده که ارتباطی انسانی و عمیق با مخاطبانشون برقرار کنن. برندهایی که با استفاده از اصول داستانگویی، روایتهایی اصیل و تاثیرگذار خلق میکنن، میتونن حس وفاداری و اعتماد بیشتری در مخاطبانشون ایجاد کنن و بهیادماندنیتر بشن.
هرچند چالشهای مختلفی در این مسیر وجود داره، اما فرصتهایی مثل استفاده از دادهها، فناوریهای جدید و محتوای تولیدشده توسط کاربران، به برندها این امکان رو میده که داستانهاشون رو با خلاقیت و قدرت بیشتری به مخاطب ارائه بدن.
در نهایت، از شما میخوایم که نگاهی به داستان برند خودتون بندازین و با توجه به اصول و تکنیکهای ارائهشده در این مقاله، یک داستان منحصربهفرد و اصیل خلق کنین.
آیا آمادهاید داستان برندتون رو بهیادماندنیتر کنید؟ ما همیشه اینجا هستیم تا بهتون کمک کنیم، پس اگه سوالی دارین یا نیاز به راهنمایی بیشتر دارین، حتماً از طریق نظرات با ما در ارتباط باشین!
دوره الفبای برنامه نویسی با هدف انتخاب زبان برنامه نویسی مناسب برای شما و پاسخگویی به سوالات متداول در شروع یادگیری موقتا رایگان شد: