تو دنیای امروز، ساختن یه برند که هم متمایز باشه و هم بتونه با مخاطبش ارتباط عمیق بگیره، یکی از کلیدیترین عوامل موفقیته. خیلی از برندهای بزرگ و معروف با ساختن یه برند پرسونا که بهخوبی با مخاطب هدفشون همخونی داشته باشه، تونستن جایی تو دل مردم باز کنن. اما دقیقاً برند پرسونا چیه و چطور میشه اونو ساخت؟ تو این مقاله قراره بیشتر با این مفهوم آشنا شی، پس با ما همراه باش.
برند پرسونا در واقع همون شخصیتیه که برندت به خودش میگیره؛ یعنی هویت، ماموریت، ارزشها، ویژگیهای شخصیتی، لحن صدا و خصوصیات اصلیش.
این شخصیت، نشون میده که اگه برندت یه آدم بود، چطور به نظر میرسید و چه رفتاری داشت. همچنین نشون میده که برندت چطور از طریق راههای مختلف مثل خدمات مشتری، شبکههای اجتماعی و... با مشتریهاش ارتباط برقرار میکرد.
مثلاً، یه شرکت دوستدار محیط زیست ممکنه برند پرسوناش رو بر اساس اطلاعاتی مثل تعهد به حفاظت از محیطزیست، شفافیت و مسئولیتپذیری بسازه.
وقتی یه برند پرسونا مشخص و خوب داشته باشی، برندت میتونه همیشه یه تصویر ثابت و منسجم از خودش نشون بده، از رقبا متمایز بشه و ارتباط عاطفی عمیقتری با مخاطباش برقرار کنه.
برند پرسونای تو باید راهنمایی باشه برای چیزهایی مثل:
مثلاً خیلیها برند اپل رو به عنوان یه شخصیت سادهگرا، مدرن، مینیمال و خاص میشناسن.
ظاهر مینیمال محصولاتشون، تبلیغات خاص و قیمتهای بالاشون همگی با این پرسونا همخونی داره.
شخصیت برند از چند تا عنصر کلیدی تشکیل شده که باعث میشه برندت به چشم بیاد و تو ذهن مخاطب بمونه. حالا بیا با هم ببینیم این عناصر چی هستن:
این همون چیزیه که برندت بهش ایمان داره و روش پافشاری میکنه. مثلا اگه برندت طرفدار محیط زیسته، توی هر کاری که میکنی، این ارزش باید دیده بشه؛ از محصولاتی که ارائه میدی تا نحوه ارتباطت با مشتریها.
لحن صدا همون طرز حرف زدنه که برندت توی تمام ارتباطاتش استفاده میکنه. این لحن میتونه شوخ و دوستانه باشه یا جدی و رسمی. مهم اینه که همیشه ثابت بمونه تا مخاطب بدونه با کی طرفه.
ظاهر برندت شامل لوگو، رنگها، فونت و طراحیهای بصریه. این بخش باید با بقیه شخصیت برند هماهنگ باشه. مثلا اگه برندت پر از انرژی و شادابی باشه، استفاده از رنگهای پرانرژی مثل زرد یا نارنجی میتونه به این حس کمک کنه.
اینکه چطور با مشتریهات برخورد میکنی هم خیلی مهمه. برندهایی که توی ارتباطاتشون شفاف، محترمانه و پاسخگو هستن، راحتتر اعتماد و وفاداری مشتریها رو به دست میارن.
ماموریت برندت باید واضح باشه. چرا این برند وجود داره و چه هدفی رو دنبال میکنه؟ مشتریها عاشق برندهایی میشن که بدونن چرا دارن کاری که میکنن رو انجام میدن و به کجا میخوان برسن.
هر کدوم از این عناصر مثل یه تکه از پازله که کنار هم قرار میگیرن و شخصیت برندت رو میسازن. وقتی همه اینها با هم هماهنگ باشن، برندت تبدیل میشه به یه شخصیت منحصر به فرد که مشتریها میتونن باهاش ارتباط برقرار کنن و بهش وفادار بمونن.
برند پرسونا (Brand Persona) و هویت برند (Brand Identity) دو مفهوم نزدیک به هم هستن، ولی با هم فرق دارن.
بیایم ببینیم چطور این دو تا با هم تفاوت دارن:
هویت برند شامل همه عناصر بصری و لحنیه که باعث میشه یه برند قابل تشخیص و متمایز باشه. این موارد شامل لوگو، رنگها، فونت، شعار و به طور کلی ظاهر بصری برند میشه.
مثلاً وقتی به محصولات مکدونالد نگاه میکنی، از رنگها، شعار و آیکونهاشون میتونی به راحتی بفهمی که این آیتمها متعلق به مکدونالده.
از طرف دیگه، برند پرسونا یه قدم جلوتر میره و هویت برند رو انسانی و شخصیتپردازی میکنه.
برند پرسونا به سوالهایی مثل اینا جواب میده:
این بخش، ویژگیهای شخصیتی، لحن صدا و رفتار برند رو مثل یه آدم واقعی نشون میده.
مثلاً، هویت یه برند ممکنه بگه که از فونت بولد و رنگهای زنده توی طراحی استفاده کنه. ولی برند پرسونا مشخص میکنه که این هویت بصری چطوری "صحبت" کنه و "رفتار" داشته باشه توی موقعیتهای مختلف.
شخصیت برند (Brand Personality) همون ویژگیهای انسانیای هست که یه برند از خودش نشون میده (یه بخش از برند پرسونا).
چند مثال از ویژگیهای شخصیت برند:
مثلاً یه تبلیغ سهبعدی از Jeep رو در نظر بگیر. توی این تبلیغ، Jeep Wrangler 4xe رو میبینی که توی جنگل، روی آب رانندگی میکنه و در نهایت از صفحه رد میشه. این تبلیغ شخصیت ماجراجویانه برند Jeep رو به خوبی نشون میده.
برند پرسونا روی این ویژگیها کار میکنه و اونا رو به یه پروفایل انسانی کاملتر تبدیل میکنه. برند پرسونا تصویر کاملتری از برند میده و بهش جزئیاتی اضافه میکنه مثل:
پرسونا مشتری (Buyer Persona) یه پروفایل دقیق از مشتری ایدهآل توئه.
این پروفایل شامل اطلاعاتی مثل سن و جنسیت، علاقهمندیها، مشکلات، رفتار خرید و انگیزههاشون میشه. هدف از ساختن پرسونا مشتری اینه که بهتر مشتریهات رو بشناسی تا بتونی محصولات، خدمات و استراتژیهای بازاریابیت رو دقیقاً بر اساس نیازها و انتظاراتشون تنظیم کنی.
در مقابل، برند پرسونا همون شخصیت برند توئه که مشتریها میتونن باهاش ارتباط برقرار کنن. این دو با هم کار میکنن؛ یعنی اول پرسونا مشتری رو میسازی تا بفهمی مشتریهات چه کسایی هستن، بعدش برند پرسونا رو میسازی تا بتونی باهاشون به شیوهای انسانی و شخصیسازی شده ارتباط برقرار کنی.
هر دو برای موفقیت کسبوکار ضروری هستن.
ماسکات (Mascot) یه شخصیت یا نماده که برای نمایش بصری و احساسی یه برند طراحی شده. معمولاً از ماسکات توی تبلیغات برای برقراری ارتباط با مخاطب استفاده میشه.
مثلاً چستر چیتا از Cheetos یه ماسکات بازیگوشه که شخصیت شوخ و سرگرمکننده برند رو به نمایش میذاره.
در حالی که ماسکات ممکنه توی تبلیغات نقش چهره برند رو بازی کنه، برند پرسونا همون هویت شرکته که راهنمای تعاملات با مشتریها و شکلدهنده تصویر کلی برند هست.
داشتن یه برند پرسونای خوب و مشخص، برای موفقیت یه برند خیلی مهمه. حالا چرا؟ بیا با هم مرور کنیم:
برند پرسونا به مرور زمان اعتماد و وفاداری مشتریهات رو جلب میکنه.
وقتی پیامها، ظاهر و تعاملات برندت با مشتریها همه با شخصیت و ارزشهای برندت هماهنگ باشه، یه تجربه منسجم و قابلاعتماد برای مشتریها به وجود میاری. این باعث میشه ارتباط قویتری با برندت داشته باشن و دوباره به سمتت برگردن.
توی بازار رقابتی، یه برند پرسونا منحصر به فرد میتونه برندت رو از بقیه جدا کنه.
وقتی برندت ویژگیها و ارزشهای خاص خودش رو به صورت انسانی و جذاب نشون میده، مشتریها راحتتر میتونن باهاش ارتباط احساسی برقرار کنن.
یه برند پرسونای قوی باعث میشه برندت از رقبا متمایز بشه و برای مخاطب جذابتر بشه.
برند پرسونا به همهی ارتباطات برندت جهت میده.
فرقی نمیکنه که پستهای شبکههای اجتماعی باشه، خبرنامههای ایمیلی یا مکالمات با مشتریها، داشتن یه برند پرسونا کمک میکنه لحن و پیامهات همیشه یکدست باشه.
این هماهنگی باعث میشه هویت برندت تقویت بشه و ارتباط محکمی با مخاطب برقرار کنی.
برای ساختن یه برند پرسونا که با مشتریهات ارتباط برقرار کنه، اول باید نیازهاشون رو خوب بشناسی. بعدش باید ارزشها، ماموریت، شخصیت، لحن و داستان برندت رو طوری بسازی که مشتریها بتونن باهاش همذاتپنداری کنن.
مخاطب هدف همون کسایی هستن که احتمالاً به محصولات یا خدماتت علاقهمند میشن. برای اینکه یه برند پرسونا موثر بسازی، باید شناخت دقیقی از مخاطبت داشته باشی. فقط وقتی مخاطبت رو خوب بشناسی، میتونی یه برند پرسونا درست کنی که به دلشون بشینه.
چی باید درباره مخاطبت بفهمی؟
برای بهدست آوردن این اطلاعات، میتونی از ابزار One2Target توی Semrush استفاده کنی.
ابزار رو باز کن، دامنه سایتت رو وارد کن و روی "Analyze" کلیک کن.
توی تب "Demographics"، سن، جنسیت و محل زندگی مخاطبت رو میتونی ببینی:
روی تب "Socioeconomics" کلیک کن تا اطلاعاتی مثل تعداد اعضای خانوار، سطح درآمد، وضعیت شغلی و تحصیلی مخاطبت رو ببینی.
برو به تب "Behavior" تا علاقهمندیها و شبکههای اجتماعیای که مخاطبت برای مصرف اطلاعات استفاده میکنه رو ببینی.
از این اطلاعات استفاده کن تا قالب برند پرسونا رو پر کنی.
این دانش بهت کمک میکنه ویژگیها و ترجیحات مخاطبت رو بهتر بشناسی و یه برند پرسونا بسازی که با اونا هماهنگ باشه.
مثلاً، اگه مخاطبت بیشتر جوونهای تحصیلکردهای باشن که علاقه زیادی به فناوری و پایداری محیط زیست دارن، میتونی برند پرسونایی بسازی که آیندهنگر، نوآور و دوستدار محیط زیست باشه.
ارزشهای برند همون اصولیه که فعالیتهای شرکتت رو هدایت میکنه و تورو توی بازار از بقیه متمایز میکنه.
همهی جنبههای برند پرسونا باید بازتابدهندهی این ارزشها باشن.
برای اینکه ارزشهای اصلی برندت رو مشخص کنی، از خودت بپرس:
جواب این سوالات میشه همون اصول اصلی برندت. اونا رو توی قالب پرسونا ثبت کن.
چند مثال از ارزشهای برند:
وقتی ارزشهای برندت رو مشخص کردی، باید مطمئن بشی که این ارزشها توی برند پرسونا، استراتژیهای بازاریابیت و حتی نحوهی کارکرد روزانهی کسبوکارت بهطور مداوم منعکس میشن.
ثبات توی این موضوع باعث تقویت هویت برند و جلب اعتماد مخاطب میشه.
ماموریت و چشمانداز برندت، مثل قطبنمای کسبوکارته که مسیر آیندت رو روشن میکنه.
این دو مشخص میکنن که چرا برندت وجود داره، چه هدفهایی داره و چطوری به مشتریهاش خدمت میکنه.
اول بیا ماموریت برندت رو مشخص کنیم.
ماموریت، یه جملهی کوتاه و روشنه که به سوالات زیر جواب میده:
این جمله باید منعکسکنندهی ارزشهای برندت باشه و بتونه با مخاطب هدفت ارتباط برقرار کنه.
مثلاً اگه یکی از ارزشهای برندت پایداری محیط زیسته، ماموریتت میتونه این باشه که محصولات سازگار با محیط زیست ارائه بدی تا به مشتریهات کمک کنی ردپای کربن خودشون رو کم کنن.
حالا بیا چشمانداز برندت رو مشخص کنیم.
چشمانداز، یه جملهی آیندهنگره که نشون میده برندت در آینده کجا میخواد برسه.
این هدف نهایی و بزرگه که داری برای رسیدن بهش تلاش میکنی. چشماندازت باید بلندپروازانه باشه اما در عین حال قابل دسترس و منطقی.
مثلاً اگه ماموریتت ارائهی محصولات سازگار با محیط زیسته، چشماندازت میتونه این باشه که به رهبر صنعت محصولات پایدار تبدیل بشی.
وقتی ماموریت و چشماندازت رو مشخص کردی، اونا رو توی قالب پرسونا ثبت کن. این اطلاعات رو واضح و روشن به تیم، مشتریها و همهی ذینفعانت منتقل کن.
این کار کمک میکنه همه بفهمن که برندت چه هدف و ماموریتی داره و مطمئن میشه که تمام فعالیتهات با ماموریت و چشماندازت هماهنگ هستن.
ویژگیهای شخصیتی برندت همون خصوصیاتی هستن که نشون میدن برندت چطوری رفتار میکنه و با دنیا ارتباط برقرار میکنه.
این ویژگیها باعث میشن برندت قابلدرک و دوستداشتنی بشه و کمک میکنه یه ارتباط احساسی با مخاطبت برقرار کنی.
چطوری این ویژگیها رو تعیین کنیم؟
وقتی ویژگیهای شخصیت برندت رو مشخص کردی، حتماً اونا رو ثبت کن.
توی همهی ارتباطات و تعاملات برندت، این ویژگیها رو به شکل مداوم نشون بده تا یه برند پرسونا قوی و قابلتشخیص بسازی.
صدای برندت همون سبکی از ارتباطاتیه که برندت همیشه ازش استفاده میکنه. این صدا باید انعکاسدهندهی همون ویژگیهای شخصیت برندت باشه.
مثلاً اگه برندت شاد و بازیگوشه، صدای برندت هم میتونه خودمونی و شوخ باشه.
لحن برندت هم همون حالت احساسیایه که به صدای برندت اضافه میکنی. این لحن میتونه با توجه به موقعیت تغییر کنه.
مثلاً وقتی داری به یه شکایت مشتری جواب میدی، لحنت میتونه جدیتر باشه. ولی وقتی داری یه محصول جدید معرفی میکنی، لحنت شادتر و مثبتتر میشه.
صدای و لحن برندت رو مستند کن تا همهی تیم بدونن چطوری باید صحبت کنن و ارتباط برقرار کنن.
این راهنما میتونه شامل مثالهایی از کارهایی باشه که باید انجام بدی و کارهایی که نباید بکنی.
بعدش، تیم رو آموزش بده تا مطمئن بشی همه با این پروتکلهای ارتباطی آشنا هستن. این کار باعث میشه تجربهای ثابت و هماهنگ برای همه مشتریها به وجود بیاد، فارغ از اینکه با کی در ارتباط هستن.
داستان برند در واقع یه روایت از مسیر برندته؛ اینکه چطور شروع کردی، ماموریتت چیه، با چه چالشهایی روبهرو شدی و چه دستاوردهایی داشتی.
این بخش از برند پرسونا خیلی مهمه، چون میتونه تصورات مشتریهات رو شکل بده و برندت رو واقعی و قابلدرک کنه.
چطور داستان برندت رو بسازی؟ بیا با هم مراحلش رو ببینیم:
حالا که همه این عناصر رو داری، نوبت اینه که روایتت رو بنویسی. داستان برندت باید جذاب، واقعی و قابل ارتباط باشه. باید احساسات رو درگیر کنه و یه پیوند بین برندت و مخاطب ایجاد کنه.
در آخر، داستان برندت رو به اشتراک بذار. از وبسایتت، شبکههای اجتماعی و مواد تبلیغاتیت استفاده کن تا داستان برندت رو به گوش همه برسونی. بذار داستانت یکی از اصلیترین بخشهای ارتباطات برندت باشه.
آخرین مرحله توی ساختن برند پرسونا، اینه که عناصر بصریای بسازی که شخصیت برندت رو به نمایش بذارن و بهش زندگی بدن. این کار باعث میشه پرسونا برندت ملموستر بشه و توی همه تعاملات برندت یکپارچه باشه.
چند راه برای به تصویر کشیدن پرسونای برند:
وقتی این عناصر بصری رو آماده کردی، راهنمایی تهیه کن که مشخص کنه چطور باید از این عناصر استفاده بشه.
این راهنما باید جزئیاتی درباره لوگو، رنگها، فونتها، تصاویر و هر عنصر بصری دیگهای که استفاده میکنی رو شامل بشه.
برای اینکه بهتر بفهمیم چطور برند پرسونا شکل میگیره، بیایم چند تا مثال از شرکتهایی که به خوبی این کار رو انجام دادن بررسی کنیم. نگاهی به نایک، ردبول و استارباکس میندازیم. هر کدوم از این برندها یه پرسونا منحصربهفرد دارن که با مخاطبشون به خوبی ارتباط برقرار میکنه.
پرسونای برند نایک میتونه خلاصه بشه به "مربی الهامبخش و انگیزهدهندهای که همیشه تورو هل میده تا بهترین نسخه از خودت باشی."
تبلیغات نایک دائماً روی رشد فردی و رسیدن به اوج تواناییها تمرکز داره؛ چه از طریق تمرینهای حرفهای ورزشی باشه و چه پشتکار بینهایت.
این پرسونا به خوبی توی شعار معروف نایک یعنی "Just Do It" دیده میشه. کمپینهای تبلیغاتی نایک هم پر از داستانهایی از غلبه بر چالشها و رسیدن به موفقیته.
شعار، تبلیغات، وبسایت و بقیه پلتفرمهای نایک همگی با ماموریت این برند که الهامبخشیدن به همه و ممکن کردن غیرممکنهاست، هماهنگ هستن.
پرسونای برند ردبول مثل اون دوست ماجراجو و هیجانطلبیه که همیشه بهت میگه زندگی رو با قدرت بچسب و روی لبهی ماجراجوییها زندگی کن.
بازاریابی ردبول یه سبک زندگی پر از تجربههای شدید، ریسکپذیری و جلو رفتن تا آخر خط رو به تصویر میکشه. از ورزشهای هیجانی گرفته تا کارهای خارقالعاده، ردبول افرادی رو ستایش میکنه که عاشق هیجان هستن و از چالشهای بزرگ نمیترسن.
این شخصیت ماجراجو توی شعار معروف "Red Bull Gives You Wiiings" به خوبی دیده میشه. تبلیغات پر از بدلکاریها، مسابقات و کارهای مرگبار هم این حس رو بیشتر منتقل میکنن.
ورزشکارای اسپانسرشدهی ردبول و رویدادهایی مثل مسابقات هوایی، پرش از صخره و مسابقات Crashed Ice روحیه ماجراجویی این برند رو به خوبی نشون میدن.
هر جنبهای از برند ردبول—از رنگهای روشن گرفته تا تصاویر پویا و نوشیدنیهای انرژیزا—همگی با این شخصیت جسور و هیجانطلب همخوانی دارن. این برند یه تجربهی الهامبخش از زندگی روی لبه و انرژی بیپایان برای غلبه بر هر چالش رو میسازه.
استارباکس یه پرسونای برند خیلی دوستداشتنی ساخته؛ مثل اون جای سومی که هم خونهته و هم یه پاتوق گرم و راحت که همیشه بهت خوشآمد میگه.
پرسونای این برند پر از حس آرامش، اجتماع و ارتباطات انسانیه.
این شخصیت رو تو همه جنبههای استارباکس میتونی ببینی؛ از فضای دنج کافههاش که جوری طراحی شدن که بتونی راحت بشینی و زمان بگذرونی، تا باریستاهایی با رفتار دوستانه و اجتماعی که همیشه با یه لبخند ازت استقبال میکنن. حتی توی تبلیغاتش هم نشون میده که آدمها دور هم جمع میشن تا یه فنجون قهوهی گرم رو با هم تقسیم کنن.
از انتخاب مبلمان گرفته تا لیستهای پخش موسیقی که با دقت انتخاب شدن، همه چیز تو استارباکس طوری طراحی شده که حس یه فضای گرم و دنج رو بهت بده؛ یه "جای سوم" بین خونه و محل کار. این تجربه احساسیای که استارباکس میسازه، خیلی بیشتر از فقط یه فنجون قهوهست!
البته که هرجا قهوه باشه حس خوب و آرامشم هست، مگه نه؟ 🥰☕
برند پرسونا به برندت کمک میکنه تا یه تصویر واضح و منسجم داشته باشی که مشتریها بتونن باهاش ارتباط بگیرن. وقتی شخصیت برندت مشخص باشه، راحتتر میتونی اعتماد و وفاداری مشتریهات رو جلب کنی و برندت رو از رقبا متمایز کنی.
هویت برند بیشتر روی جنبههای بصری و لحن برند تمرکز داره، مثل لوگو، رنگها و فونت. اما برند پرسونا یه قدم جلوتر میره و برند رو مثل یه شخصیت انسانی با ویژگیهای رفتاری، ارزشها و لحن تعریف میکنه.
برای شناخت دقیقتر مخاطب هدفت، باید اطلاعات دموگرافیک مثل سن، جنسیت، محل زندگی و رفتارهای آنلاینشون رو جمعآوری کنی. ابزارهایی مثل Semrush’s One2Target میتونن بهت کمک کنن تا شناخت بهتری از مخاطبات به دست بیاری.
برای انتخاب ویژگیهای شخصیتی برندت، اونو مثل یه آدم تصور کن. ببین که دوست داری برندت چه خصوصیاتی داشته باشه؟ آیا شاد و بازیگوشه یا جدی و حرفهای؟ این ویژگیها باید با مخاطب هدفت هماهنگ باشن و بهت کمک کنن از رقبا متمایز بشی.
بهترین برندهای دنیا اونایی هستن که پرسونای برندشون با مخاطب هدفشون همخونی داره و مردم میتونن باهاش ارتباط بگیرن.
پرسونای الهامبخش نایکی توی دل ورزشکارا و عاشقای ورزش جا باز کرده، همونایی که همیشه دنبال پیشرفت و رسیدن به نهایت توان خودشونن.
رد بول با شخصیت جسور و ماجراجوش، دل ورزشکارای عاشق ورزشهای هیجانی و پرخطر رو برده.
استارباکس هم با اون فضای دنج و راحتش، برای کسایی که دنبال یه پاتوق خارج از خونه و محل کارن، تبدیل به یه انتخاب عالی شده.
این برندها اول مخاطبشون رو خوب شناختن و بعد یه برند پرسونا ساختن که مخاطبهاشون بتونن بهراحتی باهاش ارتباط احساسی بگیرن و بهش وفادار بمونن.
تو هم میتونی یه برند خاطرهانگیز بسازی که مخاطبت عاشقش بشه و باهاش ارتباط بگیره. کافیه بیشتر درباره مخاطب هدفت بدونی و بر اساس اون، شخصیت برندت رو بسازی. این شخصیت باید طوری باشه که نه تنها معرف هویت و ارزشهای برندت باشه، بلکه بتونه یه پیوند احساسی با مخاطب برقرار کنه.
ثبات توی ارتباطات، هماهنگی در تمام جنبههای بصری و رفتاری برند و درک عمیق از نیازها و علاقهمندیهای مخاطبت، میتونه کمک کنه که برندت تبدیل به همون چیزی بشه که مخاطب دوست داره. یادت باشه که همه چیز از شناخت شروع میشه؛ وقتی دقیقاً بدونی که مشتریهات چه کسایی هستن و چه انتظاری از برندت دارن، میتونی یه برند پرسونا بسازی که نه تنها توجهها رو جلب کنه، بلکه قلبها رو هم تسخیر کنه.
پس دست به کار شو، ابزارهای مناسب رو به کار بگیر و شخصیت برندت رو طوری تعریف کن که تا سالها تو ذهن و دل مخاطب بمونه.🧡
دوره الفبای برنامه نویسی با هدف انتخاب زبان برنامه نویسی مناسب برای شما و پاسخگویی به سوالات متداول در شروع یادگیری موقتا رایگان شد: